البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن (کتاب)مفسر محترم دو تفسیر معروف بنام الفرقان و البلاغ دارد که هر دو به زیور طبع مزین گردیدهاند. در تفسیر الفرقان علاوه بر شیوه تفسیر قرآن به قرآن از سنت نیز استمداد نموده است چنانچه از نام آن پیداست ولی در تفسیر البلاغ تنها از روش تفسیر قرآن به قرآن پیروی نموده که این ویژگی موجب امتیاز آن نسبت به الفرقان شده است. ۱ - مهجور بودن قرآنوی درباره حدیث غم هجران قرآن در حوزه و دانشگاه میفرماید «صاحب معالم در معالم الاصول میگوید: قرآن (قطعی الصدور و) ظنی الدلالة است (ولی حدیث ظنی الصدور و قطعی الدلالة است) و این اهانت بزرگی به قرآن است و معنایش عاجز،جاهل و خائن بودن خداست. در حالیکه سر جمع قرآن در زمان رسول خدا چنان بود که قرآن آنگونه که هست و نازل شده استفاده شود: «و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا»یعنی و رسول گفت: پروردگارا قوم من محققا قرآن را مهجور و دور داشتند. آیا هجران از قرآن، هجران از رسول هست یا نه؟ چون رسول متن رسالت و نبوتش، قرآن است. آیا قوم، قوم اسلامی زمان حضرت است یا کل اقوام اسلامی در طول زمان است؟ [۲]
البلاغ فى تفسير القرآن بالقرآن، صادقى تهرانى محمد، قم،۱۴۱۹ ق، چاپ: اول، ص۱.
۱.۱ - توجیه کلام صاحب معالمکلام صاحب معالم را دو گونه میتوانیم توجیه کنیم. توجیه اول این است که گفته شود مراد صاحب معالم، آیات متشابهات است. ولی سوال میشود، اگر آیات متشابهات ظنی الدلالة هست- که ظنی الدلالة هم نیست- متشابهات اصلا در احکام نیست بلکه در ذات خدا و صفات و افعال خداست. احکام کلا محکمات است. این اشکال اول است. اشکال دوم این است که اصولا متشابهات دال نیستند (و دلالتی ندارند) مثل حروف مقطعه، حروف مقطعه قرآن،دلالت بر چیزی ندارند: الف لام راء چی است؟ معلوم نیست. رمزی است. متشابهات هم در بعد تشابه دال نیستند. موقعی دلالت قطعی پیدا میکنند که یا پیرو محکمات بشوند و یا در خود متشابه دقت شود. مطلب دیگر این است که اصولا قرآن چه (چیزش) ظنی است؟ آیا قرآن ظنی الدلالة و قطعی السند است، و حدیث قطعی الدلالة و ظنی السند است؟ این دروغ است. اولا حدیث همیشه ظنی السند و قطعی الدلالة نیست. با وجود ابتلائات،تقیهتناسخ، نقل اشتباه و... چطور احادیث قطعی الدلالة است. قرآن قطعی السند است، معلوم است. این قرآن قطعی السند چرا ظنی الدلالة است؟ ظنی الدلالة از چند جهت است: یا جهل است یا ظلم است یا خیانت است یا عجز است یا هر چهارتاست. این همه منقصت نسبت به خدا داده شده است وقتی شخص مجنونی مثلا دست روی سرش بگذارد و بگوید آی سرم. این ظنی الدلالة است؟ تا چه رسد به عقلا، تا چه رسد به خالق کل هستی. در کتابی که میفرماید: بیان للناس، نور، تبیان، هدی، آیا ظن و گمانی است با آنکه قرآن در دلالتش همچون مدلولش در بالاترین درجات اعجاز است آیا ظنی است؟ در یکی از آیات میفرماید: «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون»کتمان کتاب دو گونه است یک کتمان، اینکه تورات وقتی چاپی نبود و خطی بود کتمان میکردند. این ملعون است. یک کتمان بدتر که کتاب در دسترس همه هست در همه خانهها هست، بعضیها دلالت آن را کتمان میکنند. کتمان دلالی خیانت بیشتری است یا کتمان خود کتاب؟ این قرآن که در همه خانه هاست، خودش میگوید بینات است، نور است، تبیین است،هدایت است، برهان است و... اگر قرآن را کتمان کنی و بگویی ظنی الدلالة است، آیا ظنی الدلالة بودن قرآن، کتمان قرآن هست یا نه؟ این کتمان بدتر از پنهان کردن قرآن است. این تهمت به خداست. تهمت میزنیم که میگوئیم این کتاب نه بین است، نه روشن است، نه نور است، نه برهان است، نه واضح است، اولا این تهمت با نصوص و آیات قرآن رد میشود، ثانیا با وضع دلالی قرآن ابطال میشود و ثالثا این چنین حرفی دلیل ندارد. یکی از دوستان میگفت که با یکی از مراجع موجود صحبت میکردم. گفتم که آیا قرآن ظنی الدلالة است یا قطعی الدلالة؟ گفت: ظنی الدلالة است. گفتم این فرمایش شما که گفتید قرآن ظنی الدلالة است خودش قطعی است؟ گفت: قطعی است. گفتم: پس شما از خدا، بیانت روشنتر است؟ حرف شما قطعی است ولی حرف خدا ظنی است؟» ۲ - روش تفسیر قرآن به قرآنمفسر محترم از میان روشها و گرایشهای تفسیری بیشتری اهتمام خود را بر روش تفسیر قرآن به قرآن متمرکز نموده است و بیش از نیم قرن در این زمینه به تفسیرپژوهی و قرآن پژوهی پرداخته است به همین خاطر در عصر حاضر پیشگام غافله سالار این روش به شمار میآید و در نزد عام و خاص از شهرت به سزایی برخوردار است. حاصل این پژوهش تفسیر الفرقان بطور عام و تفسیر البلاغ بصورت خاص است. ۲.۱ - نیازمندیهای تفسیر قرآن به قرآنایشان در تبیین روش تفسیر قرآن به قرآن میفرماید «تفسیر قرآن نیاز به مقدمه دارد. مقدمات دو گونه است. یک: مقدماتی است که مفسر بتواند پاسخگوی نظرات مخالف قرآن باشد. دو: مقدمات عادی و عمومی است. در روایتی از امیرالمومنین علیهالسّلام است که میفرماید: ان القرآن علی اربعة اشیاء علی العبارة و الاشارة و اللطائف و الحقائق. فالعبارة للعوام و الاشارة للخواص و اللطائف للاولیاء و الحقایق للانبیاء. مقصود از عبارت لفظ نیست. چون اگر لفظ بود همین لفظ را بکار میبرد. بعد از لفظ معنا است. بعد از معنا هم اشاره و لطایف و حقایق است. اینجا بعد از عبارت اشاره فرموده پس عبارت یعنی معنا، که به معانی تحت اللفظی، نصی و ظاهری قرآن نظر دارد، و به کل عوام مسلمانان مربوط است و در اختصاص کسانی هم نیست. مراحل بعدی شرایطی دارد، و شرایط کسانی که اهل اشاره و اهل لطائفند و اهل عمقند شرایط دیگری است، شرایط آن با دو چشم وارد حوزه شدن است. یک چشم فرعی یا حاشیهای که نظر به علوم دارد و چشم دیگر اصلی که نظر به قرآن دارد. ۲.۲ - محوریت قرآنباید تمام آراء و اندیشههای قرآنی، اسلامی،سنی و شیعی بر محور قرآن تصحیح و تفسیر شود، آنچه با قرآن موافق است بپذیرید و آنچه مخالف است رد کنید. این بعد تخصصی است. در بعد عامیانه، عوام که بخواهند قرآن را بفهمند با اینکه دروس حوزوی ندیدهاند، فهمشان نسبت به عبارت ظاهری قرآن منوط به دانستن لغت عربی است. یعنی طبق لغت قرآن در آیات تدبر و تعمق کنند. زیرا لغات گاهی تضاد یا تناقض دارند. ولی قرآن از تمام جهات مانند لغت،جمله،دلالتفصاحت و بلاغت، صرف و وزن از دیگران بی نیاز است. یعنی همانگونه که خدا از جهت ذات، صفات و افعال از دیگران بی نیاز است و دیگران به او نیاز دارند. همانطور هم قرآن خدا کتاب خدا احتیاج به چیزی ندارد، بنابراین قرآن مفسر مطالب دیگران است نه دیگران مفسر قرآن. مفسر در حقیقت مستفسر است یعنی میخواهد قرآن را با قرآن بفهمد نه قرآن را با غیر قرآن. ۲.۳ - اصالت قرآنباید به آراء، اقوال، نظرات حتی روایات ولو متواتر اصالت نداد زیرا روایت متواتر غلط نیز وجود دارد بدلیل اینکه بر خلاف عقل، علم مطلق و قرآن است. بنابراین روایات اصالت ندارند. بلی سنت اصالت دارد. سنت قطعی رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم که طبعا موافق قرآن است نه شارح قرآن. زیرا سنت منشرح قرآن است مستفسر از قرآن است، آن قابل قبول است. بنابراین لغات قرآن را از خود قرآن، ادب قرآن را از خود قرآن باید گرفت یعنی همه چیز قرآن را باید از خود قرآن گرفت که این تفسیر قرآن به قرآن است. قرآن کلام خداست و همانگونه که خداوند نیازی به دیگران ندارد، کتابش نیز نیازی به دیگران ندارد. بنابراین اگر نیازی در استفسار آیاتی از قرآن هست، همین نیاز را خود قرآن برطرف میکند. این دلیل عقلی مطلب است. دلیل نقلی آن زیاد است مثلا در آیه «و لا یاتونک بمثل الا جئناک بالحق و احسن تفسیرا»جئناک کیست؟ خداست. خدا چه چیز آورده است. خدا حق آورده، مخاطب آن نیز پیامبر است. برای پیامبر در مقابل مثلهای دیگران که با مثلها میخواهند حقایق را وارونه کنند و باطل را حق جلوه دهند، میگوید: «الا جئناک» پس قرآن دو بعدی است. یکی حق است و دیگری احسن تفسیرا است. همانطوری که قرآن حق اش احسن الحقائق است، تفسیرش نیز احسن تفاسیر است. بنابراین به کمک این آیه و آیات دیگر، قرآن خودش را تفسیر میکند. بلی، تفکر، تفهم، فکر مطلق خالص، تعقل مطلق ناب اینها مقدماتی است که خود قرآن بیان کرده: افلا تعقلون، افلا یشعرون افلا یتدبرون. ۲.۴ - کفایت قرآن برای تفسیرچه حدیث که قرآن را با قرآن تفسیر کرده، باشد چه نباشد قرآن خود خویشتن را تفسیر میکند. و نمونههایی در دو بعد وجود دارد. در روایات تفسیری نوعا رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و حضرت علی و امامان علیهالسّلام قرآن را با قرآن تفسیر میکنند.» این دقت در ریزه کاریهای قرآن پژوهی کار مفسران دقیقی همچون ایشان است که برای واضح شدن مقداری آن را شرح و بسط میدهیم. از بیان اخیر ایشان این چنین استفاده میشود که اگر تفسیر قرآن منوط به غیر قرآن مانند حدیث و روایت باشد این مشکل و محذور پیش میآورد زیرا آنچه را که خداوند حفاظت و صیانتش را تضمین کرده قرآن است نه حدیث و بر فرض اگر روزی فرا رسد که حدیث به عللی قابل دسترسی نباشد آیا فهم و تفسیر قرآن امکان دارد یا خیر؟ اگر معیار روش تفسیر قرآن به قرآن باشد چنانچه مفسر محترم و علامه طباطبایی و حضرت استاد جوادی آملی و بزرگان دیگر برآنند هیچ مشکلی پیش نمیآید ولی اگر معیار روش تفسیر قرآن به حدیث باشد کما اینکه برخی از دانشمندان و مفسران برآنند، تفسیر ناممکن خواهد بود. ۳ - نسخه شناسیکتاب «البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن» تالیف استاد علامه آیتالله دکتر محمد صادقی تهرانی به زبان عربی در یک جلد با قطع خشتی است. که توسط موسسه اسماعیلیان قم در تاریخ ۱۴۱۹ ق برابر با ۱۳۷۷ ش در نوبت اول با تیراژ ۲۰۰۰ نسخه چاپ گردیده است. این نسخه دارای مقدمهای در سه صفحه توسط مولف محترم است که در آن به بیان مهجوریت قرآن در حوزه و عوامل پنهان و آشکار آن، روش تفسیری وی در تفسیر الفرقان، تبیین دلالت واضح قرآن در آیات و عبارات آن و شیوه تفسیر قرآن به قرآن در تفسیر البلاغ پرداخته است. این تفسیر شرح مزجی است که با شماره آیه متن مربوط مشخص شده و در کنار هر صفحه متن قرآن با رسم الخط عثمان طه مندرج گردیده تا خواننده قرآن همزمان با قرائت قرآن و تدبر در معانی آن از تفسیر نیز بهره مند گردد. تفاسیر تک نگاری بدین سبک اخیرا معمول گردیده و با استقبال شایان مواجه گردیده است. این کتاب در ۶۰۴ صفحه مطابق قرآن با خط عثمان طه به همراه فهرست اسامی سور در پایان، میباشد. در آخرین صفحه فهرست اسامی آثار و تالیفات چاپی و خطی مفسر ارائه گردیده است. ۴ - منابع۱- دانشنامه قرآن/ خرمشاهی/ ج۲/ ص۱۳۵۷ ۲- مجله بینات/ سال هشتم/ ۳۰/ ۲ تابستان ۸۰/ مصاحبه با مفسر/ ص۹۷ ببعد ۳- همان/ ۹۸ ببعد ۴- قرآن/ فرقان/ ۳۰ ۵- همان/ بقره/ ۱۵۹ ۶- بینات/ هشتم/ تابستان ۸۰/ ص۱۰۱ تا ۱۰۸ به اختصار ۷- قرآن/ فرقان/ ۳۳ ۸- بینات/ هشتم/ تابستان ۸۰/ ص۱۰۲ تا ۱۱۲ به اختصار ۵ - پانویس
۶ - منبعنرم افزار جامع التفاسیر، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی (نور). |